کد مطلب:227817 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

مأمون و جلوگیری از برپایی نماز عید
در یكی از اعیاد اسلامی، مأمون برای امام پیام فرستاد كه امامت نماز عید را بپذیرند و نماز را برگزار نمایند. امام پاسخ دادند: از شرایطی كه میان من و توست آگاهی، مرا از اقامه ی نماز معذور دار.

مأمون گفت: منظورم از این كار آن است كه مردم مطمئن شوند و نیز فضیلت تو را بشناسند! فرستاده چند بار میان مأمون و امام رفت و آمد كرد و چون مأمون بسیار اصرار ورزیدند، امام پاسخ دادند: بیش تر دوست دارم مرا از این كار معاف داری، ولی اگر نمی پذیری و ناچار باید این كار را انجام دهم، من برای اقامه ی نماز عید مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام بیرون خواهم آمد.



[ صفحه 65]



مأمون پذیرفت و گفت هر طور مایل هستید بیرون بیایید و دستور داد فرماندهان و درباریان و عموم مردم، بامداد عید جلوی خانه ی امام حاضر شوند.

روز عید پیش از طلوع آفتاب، كوچه ها از مردم مشتاق پر شد و حتی زنان و كودكان هم آمده بودند و در انتظار امام لحظه شماری می كردند.

فرماندهان به همراه سپاهیان، سوار بر مركب های خود جلوی منزل امام علیه السلام ایستاده بودند. وقتی آفتاب سر زد، امام علیه السلام غسل كردند، لباس پوشیدند و عمامه شان را تحت الحنك [1] كردند. سپس خود را معطر ساختند و عصا در دست گرفتند و به همراهان فرمودند: آنچه می دهم، انجام دهید.

آنگاه پای برهنه در حالی كه شلوار و لباسشان تا نیمه ی ساق بالا آورده بودند، به راه افتادند. پس از چند گام، سر به سوی آسمان بلند كردند و تكبیر گفتند؛ همراهانشان نیز به تكبیر ایشان تكبیر گفتند و امام به در سرای رسیدند و ایستادند. فرماندهان و سپاهیان چون امام را چنان دیدند، از مركب ها بر زمین جستند و پاپوش ها از پای درآوردند و پابرهنه بر خاك ایستادند.

امام بر در سرای تكبیر گفتند و انبوه مردم با ایشان تكبیر گفتند.

صحنه چنان شور و عظمتی داشت كه گویی آسمان و زمین، با امام تكبیر



[ صفحه 66]



می گویند. شهر مرو را سراسر گریه و فریاد فراگرفت.

«فضل بن سهل» چون اوضاع را چنین دید، به مأمون خبر داد و گفت: ای امیر! اگر «رضا» بدین گونه به مصلای نماز برسد، فتنه و آشوب می شود و ما همه بر جان خویش بیمناكیم؛ به او پیام بفرست كه باز گردد.

مأمون به امام پیام داد: ما شما را به زحمت انداختیم و دوست نداریم به شما زحمت و رنجی برسد؛ شما بازگردید و با مردم، همان كسی كه قبلا نماز می خواند، نماز را برگزار می نماید. امام دستور دادند كفش او را بیاورند؛ آن را پوشیده، سوار شده و به خانه بازگشتند. [2] .

و بدین سان مردم به نفاق و عوام فریبی مأمون پی بردند و دریافتند آنچه در مورد امام ابراز می دارد، تظاهر است و هدفی جز رسیدن به اغراض سیاسی خود ندارد.

به راستی كه همان گونه كه یزید بن معاویه، امام چهارم را از ادامه ی سخنرانی در مسجد شام در روز جمعه باز داشت، مأمون نیز امام هشتم را از میانه ی رفتن به نماز عید فطر بازگرداند و از ادامه ی این عمل باز داشت و این امر جای دقت و تحلیل بسیار دارد. [3] .



[ صفحه 67]




[1] - يك سر عمامه را بر سينه و سر ديگر را از پشت بر كتف افكندن.

[2] الارشاد، شيخ مفيد، صص 214 - 213.

[3] امام در عينيت جامعه، ص 59.